خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ثمر دادن
[فعل]
klappen
/ˈklapən/
فعل ناگذر
[گذشته: klappte]
[گذشته: klappte]
[گذشته کامل: geklappt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
ثمر دادن
به نتیجه رسیدن، پیش رفتن
مترادف و متضاد
gelingen
glattgehen
glücken
klargehen
Es klappt.
انجام شد. [به ثمر نشست]
1. Es gab keine Schwierigkeiten, alles hat geklappt.
1. مشکلاتی وجود نداشت، [اما] همه چیز به نتیجه رسید.
2. Wie war die Reise? – Gut. Es hat alles prima geklappt.
2. مسافرت چطور بود؟ - خوب. همه چیز عالی پیش رفت.
تصاویر
کلمات نزدیک
klappe
klappbett
klangcollage
klang
klampfe
klapperig
klappern
klapperschlange
klappfahrrad
klapprig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان