1 . زندان
[اسم]

der Knast

/knast/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Knast(e)s]

1 زندان

مترادف و متضاد Gefängnis
  • 1.Er bekam fünf Jahre Knast.
    1. او به پنج سال زندان محکوم شد.
  • 2.Vielleicht gibt es solche Regeln im Knast, aber in einem Vier-Sterne-Hotel sollte der Urlauber Freiheit und Unbeschränktheit genießen.
    2. شاید چنین قوانینی در زندان وجود داشته باشد اما در یک هتل چهارستاره مسافر باید از آزادی و عدم محدودیت لذت ببرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان