خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آهنگسازی کردن
[فعل]
komponieren
/kɔmpoˈniːʁən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: komponierte]
[گذشته: komponierte]
[گذشته کامل: komponiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
آهنگسازی کردن
ساختن، نوشتن
مترادف و متضاد
ein Musikstück verfassen
1.Das Stück wurde für Streich- und Blasinstrumente komponiert.
1. این قطعه برای سازهای کوبهای و بادی ساخته شده بود.
2.Er begann in seiner Kindheit zu komponieren.
2. او در کودکیاش شروع به آهنگسازی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
komplott
kompliziertheit
kompliziert
komplizieren
komplize
komponist
komposition
kompositum
kompost
kompostierbar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان