خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مدیریت حساب بانکی
[اسم]
die Kontoführung
/ˈkɔntoˌfyːʀʊŋ/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Kontoführung]
1
مدیریت حساب بانکی
1.Ich überlasse die Kontoführung meinem Mann.
1. من مدیریت حساب بانکی را به عهده شوهرم گذاشتم.
تصاویر
کلمات نزدیک
kontoeröffnung
kontoauszug
konto
kontinuität
kontinuierlich
kontoführungsgebühr
kontonummer
kontor
kontostand
kontra
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان