خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کاهو
[اسم]
der Kopfsalat
/ˈkɔpfzaˌlaːt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: kopfsalate]
[ملکی: kopfsalat(e)s]
1
کاهو
کاهوپیچ
1.Der Kopfsalat muss gut gewaschen werden.
1. کاهو باید به خوبی شسته بشود.
2.Zum Schnitzel gibt es Kartoffel- und Kopfsalat.
2. در کنار کتلت، سیبزمینی و کاهو وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
kopfhörer
kopf und kragen riskieren
kopf
kopenhagen
koordinieren
kopfschmerzen
kopfschmerztablette
kopie
kopieren
kopierer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان