خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قوی
2 . شدید
[صفت]
kräftig
/ˈkʀɛftɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: kräftiger]
[حالت عالی: kräftigsten]
1
قوی
نیرومند، محکم
1.Der Mann ist kräftig. Er macht viel Sport und isst viel.
1. این مرد قوی است. او خیلی ورزش می کند و زیاد غذا می خورد.
2.Vor seiner Krankheit war er ein kräftiger Mann.
2. پیش از مریضی اش او مرد قوی تری بود.
2
شدید
شدیدا
1.Die Suppe musst du kräftig würzen.
1. این سوپ را باید شدیدا ادویه بزنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
krächzen
krypta
kruzifix
kruste
krumm
kräftigen
krähe
krähen
krämer
kränkeln
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان