1 . انتقاد
[اسم]

die Kritik

/kʁiˈtɪk/
قابل شمارش مونث
[جمع: Kritiken] [ملکی: Kritik]

1 انتقاد نقد

مترادف و متضاد Beurteilung
  • 1.Diese Kritik hat er nicht verdient.
    1. او سزاوار این انتقاد نبود.
  • 2.Dieser Film hat sehr gute Kritiken bekommen.
    2. این فیلم نقدهای خیلی خوبی [مثبتی] گرفته‌است.
  • 3.Es gibt viel Kritik an der Politik der Regierung.
    3. انتقاد زیادی بر سیاست دولت وجود دارد.
an jemandem/etwas Kritik üben
به کسی/چیزی انتقاد کردن
  • An der Kirche kann man sehr viel Kritik üben.
    به کلیسا می‌تواند انتقاد بسیار زیادی (وارد) شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان