خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . انتقادی
[صفت]
kritisch
/ˈkʁiːtɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: kritischer]
[حالت عالی: kritischsten]
1
انتقادی
1.Der Reporter stellte kritische Fragen.
1. گزارشگر سوالات انتقادیای مطرح کرد.
2.Der Wissenschaftler schrieb eine kritische Abhandlung.
2. دانشمند یک مقاله انتقادی نوشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
kritiklos
kritiker
kritik
kriterium
kristallisieren
kritisieren
kritzeln
kroatien
kroatisch
krokette
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان