خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خدمات مشتری
[اسم]
der Kundendienst
/ˈkʊndn̩ˌdiːnst/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: kundendienste]
[ملکی: kundendienst(e)s]
1
خدمات مشتری
خدمات پس از فروش
1.Der Kundendienst kam sofort und hat die Maschine repariert.
1. خدمات مشتری سریع آمد و دستگاه را تعمیر کرد.
2.Die kostenlose Lieferung gehört bei uns zum Kundendienst.
2. تحویل رایگان قسمتی از خدمات پس از فروش ما است. [به خدمات مشتری ما تعلق دارد.]
تصاویر
کلمات نزدیک
kunde
kumuluswolke
kumpel
kumpan
kummer
kundengespräch
kundenkarte
kundenorientiert
kundenservice
kundenzufriedenheit
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان