خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کوتاه
2 . کمی
[صفت]
kurz
/kʊʁʦ/
قابل مقایسه
1
کوتاه
1.Ich habe das Kleid kürzer machen lassen.
1. من لباس را دادم کوتاهتر بکنند.
2.Mittags sind die Schatten kurz.
2. ظهرها سایهها کوتاه هستند.
3.Sie hat kurze Haare.
3. او موهای کوتاهی دارد.
4.Wir haben eine kurze Pause gemacht.
4. ما استراحت کوتاهی کردیم.
2
کمی
kurz vor/nach ...
کمی قبل/بعد ...
Kurz vor 8 Uhr hat das Telefon geklingelt.
کمی قبل از (ساعت) 8 تلفن زنگ زد.
kurz vor/nach jemandem
کمی قبل/بعد از کسی
Mein Mann ist kurz nach mir gekommen.
شوهر من کمی بعد از من آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
kurvenreich
kurven
kurve
kurtaxe
kurt
kurz angebunden
kurzerhand
kurzfassen
kurzfristig
kurzstreckenrakete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان