1 . موقتا 2 . کوتاه‌مدت
[قید]

kurzfristig

/ˈkʊʁʦfʀɪstɪç/
غیرقابل مقایسه

1 موقتا

  • 1.Das Konferenzprogramm wurde kurzfristig geändert.
    1. موقتا، برنامه کنفرانس تغییر کرد.
  • 2.Die Straße ist wegen Bauarbeiten kurzfristig gesperrt.
    2. خیابان به علت کار ساختمانی، موقتا بسته است.
[صفت]

kurzfristig

/ˈkʊʁʦfʀɪstɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: kurzfristiger] [حالت عالی: kurzfristigsten]

2 کوتاه‌مدت مختصر

مترادف و متضاد kurzzeitig langfristig
  • 1.Eine kurzfristige Strategie reicht nicht aus.
    1. یک استراتژی کوتاه‌مدت کافی نیست.
  • 2.Nachhaltige Lösungen sind wichtiger als kurzfristiger Gewinn.
    2. پاسخ‌های پایدار از سودهای کوتاه‌مدت، مهم‌تر هستند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان