خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . طول عمر
[اسم]
die Lebenszeit
/ˈleːbn̩sˌʦaɪ̯t/
غیرقابل شمارش
مونث
[ملکی: Lebenszeit]
1
طول عمر
1.auf Lebenszeit
1. برای زندگی
2.eine lange Lebenszeit
2. یک طول عمر طولانی
3.Ich könnte meine Lebenszeit auch sinnvoller gestalten.
3. من هم میتوانستم طول عمرم را مفیدتر شکل بدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
lebenswichtig
lebensweise
lebensweg
lebensversicherung
lebensunterhalt
leber
leberwurst
lebewesen
lebhaft
lebkuchen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان