خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارآموزی
[اسم]
die Lehre
/ˈleːʀə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Lehren]
[ملکی: Lehre]
1
کارآموزی
شاگردی، کارورزی
1.Mein Cousin will eine dreijährige Lehre machen.
1. پسر عموی من میخواهد یک کارآموزی سه ساله بگذارند.
2.Nach der Schule machen viele eine Lehre.
2. بعد از مدرسه خیلیها کارآموزی میگذرانند.
تصاویر
کلمات نزدیک
lehrbuch
lehramt
lehnwort
lehnen
lehne
lehren
lehrer
lehrerausbildung
lehrgang
lehrjahr
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان