خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نویسنده
[اسم]
der Literat
/lɪtəˈʁaːt/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Literaten]
[ملکی: Literaten]
[مونث: Literatin]
1
نویسنده
مترادف و متضاد
autor
schreiber
schriftsteller
1.Es hat ein Literat gesagt.
1. این را یک نویسنده گفتهاست.
2.Später war es der Traum jedes jungen Literaten, ein Buch bei S. Fischer zu haben.
2. بعدها آرزوی هر نویسنده جوانی بود که یک کتاب در انتشارات "اس. فیشر" داشته باشد [چاپ کند].
تصاویر
کلمات نزدیک
literarisch
liter
litauisch
litauer
litauen
literatur
literaturfestival
literaturnobelpreis
literaturverfilmung
literaturwissenschaft
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان