خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سوراخ
[اسم]
das Loch
/lɔx/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Löcher]
[ملکی: Loch(e)s]
1
سوراخ
1.Deine Hose hat ein Loch. – Ja, sie ist schon alt.
1. شلوارت یک سوراخ دارد. - بله، دیگر کهنه شدهاست.
2.Ich habe ein Loch im Zahn. Ich muss zum Zahnarzt.
2. من یک سوراخ در دندان (خود) دارم. باید پیش دندانپزشک بروم.
تصاویر
کلمات نزدیک
loblied
lobenswert
loben
lobby
lob
lochen
locher
locke
locken
lockenwickler
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان