خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کلاه زمستانی
[اسم]
die Mütze
/ˈmʏt͡sə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Mützen]
[ملکی: Mütze]
1
کلاه زمستانی
کلاه کاموایی
1.Der junge Mann trägt immer eine Mütze.
1. مرد جوان همیشه یک کلاه زمستانی میپوشد.
2.Setz eine Mütze auf! Es ist kalt draußen.
2. یک کلاه زمستانی بپوش. بیرون سرد است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mütterlichkeit
mütterlicherseits
mütterlich
müssen
müsli
müßig
n
na
na ja
nabe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان