خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دلدرد
[اسم]
die Magenschmerzen(pl)
/mˈɑɡənʃmɜtsən/
قابل شمارش
جمع
1
دلدرد
معدهدرد
1.Ich habe Magenschmerzen, Herr Doktor.
1. آقای دکتر، من دلدرد دارم.
2.Nach den Magenschmerzen verlor er Gewicht.
2. او بعد از دلدرد، وزن کم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
magenmittel
magen
magdalena
magazinsendung
magazin
mager
magermilch
magie
magier
magisch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان