خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ترکیب
[اسم]
die Mischung
/ˈmɪʃʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Mischungen]
[ملکی: Mischung]
1
ترکیب
مخلوط
1.Der Motor Iäuft mit einer Mischung aus Benzin und Öl.
1. موتور با یک ترکیب از بنزین و روغن کار می کند.
2.Die Musik, die er macht, ist eine Mischung aus Rock und Pop.
2. موسیقیای که او مینوازد ترکیبی از راک و پاپ است.
تصاویر
کلمات نزدیک
mischpult
mischmasch
mischling
mischfarbe
mischen
mischwald
miserabel
misere
missachten
missbilligen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان