خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . با خود آوردن
[فعل]
mitbringen
/ˈmɪtˌbʀɪŋən/
فعل بی قاعده ضعیف
فعل گذرا
[گذشته: brachte mit]
[گذشته: brachte mit]
[گذشته کامل: mitgebracht]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
با خود آوردن
به همراه آوردن
مترادف و متضاد
herbeibringen
herbeischaffen
überbringen
(jemandem) etwas (Akk.) mitbringen
(برای کسی) چیزی را با خود آوردن [به همراه آوردن]
1. Ich gehe einkaufen. Soll ich dir was mitbringen?
1. من به خرید میروم. چیزی برای تو هم با خودم بیاورم؟
2. Kannst du nicht dieses Mal deinen Freund mitbringen?
2. نمیتوانی این بار دوستت را با خودت بیاوری؟
3. Würdest du mir bitte etwas aus der Stadt mitbringen?
3. میشود لطفاً برای من از شهر چیزی با خود بیاوری؟
تصاویر
کلمات نزدیک
mitbewohner
mitbestimmung
mitbestimmen
mitbenutzen
mitbekommen
mitbringsel
mitbürger
mitdiskutieren
miteinander
miterleben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان