خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناخن
2 . میخ
[اسم]
der Nagel
/ˈnaːɡəl/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Nägel]
[ملکی: Nagels]
1
ناخن
1.Ich muss mir die Fingernägel schneiden.
1. من باید ناخن های دستم را کوتاه کنم.
2
میخ
1.Kannst du mir den Nagel in die Wand schlagen?
1. میتوانی برای من یک میخ در دیوار بکوبی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
nadja
nadelwald
nadeldrucker
nadelbaum
nadel
nageln
nagelneu
nagelschere
nagen
nagetier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان