1 . بیکاری
[اسم]

das Nichtstun

/nˈɪçtstuːn/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Nichtstuns]

1 بیکاری عدم فعالیت

  • 1.Das ist genau das, was Widerstand will. Nichtstun.
    1. این دقیقاً چیزی است که مقاومت می‌خواهد. عدم بیکاری.
  • 2.Ich genieße das Nichtstun.
    2. من از بیکاری لذت می‌برم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان