خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیکاری
[اسم]
das Nichtstun
/nˈɪçtstuːn/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Nichtstuns]
1
بیکاری
عدم فعالیت
1.Das ist genau das, was Widerstand will. Nichtstun.
1. این دقیقاً چیزی است که مقاومت میخواهد. عدم بیکاری.
2.Ich genieße das Nichtstun.
2. من از بیکاری لذت میبرم.
تصاویر
کلمات نزدیک
nichtschwimmer
nebenrolle
nebelmeer
nebelkuh
naturschützer
nigerianisch
normaltarif
nussknacker
obstanbaugebiet
obstbauer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان