خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارآمد کردن
[فعل]
optimieren
/ɔptiˈmiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: optimierte]
[گذشته: optimierte]
[گذشته کامل: optimiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
کارآمد کردن
بهبود بخشیدن
مترادف و متضاد
bessern
verbessern
1.Die Firma optimierte ihre Strategie, um mehr Umsatz zu erzielen.
1. شرکت برای رسیدن به فروش بیشتر راهبردش را کارآمد کرد.
2.Sie haben die Erziehung in der Gruppe optimiert.
2. آنها آموزش گروه را بهبود بخشیدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
optimal
optiker
optik
oppositionell
opposition
optimierung
optimismus
optimist
optimistisch
option
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان