خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . دقیقاً
2 . وقتشناس
[قید]
pünktlich
/ˈpʏŋktlɪç/
1
دقیقاً
دقیقاً سر وقت
1.Bitte sei morgen pünktlich um 19.00 Uhr da.
1. لطفاً فردا دقیقاً سر ساعت 19 اینجا باش.
2.Der Bus fährt pünktlich um acht Uhr.
2. اتوبوس دقیقاً ساعت 8 حرکت میکند.
[صفت]
pünktlich
/ˈpʏŋktlɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: pünktlicher]
[حالت عالی: pünktlichste-]
2
وقتشناس
1.Herr Müller ist immer pünktlich.
1. آقای "مولر" همیشه وقتشناس است.
2.Seien Sie bitte pünktlich.
2. لطفاً وقتشناس باشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
pökeln
pökelfleisch
pöbeln
pöbel
pärchen
pünktlichkeit
püree
pürieren
pflege
pflegemaßnahmen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان