1 . پاسپورت
[اسم]

der Pass

/pas/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Pässe] [ملکی: Passes]

1 پاسپورت

  • 1.An der Grenze muss man seinen Pass zeigen.
    1. شما باید در مرز پاسپورتتان را نشان دهید.
  • 2.Der Pass ist noch zwei Jahre gültig.
    2. این پاسپورت هنوز برای دو سال معتبر است.
  • 3.Ich muss meinen Pass verlängern lassen.
    3. من باید پاسپورتم را تمدید کنم.
  • 4.Im Hotel brauchst du deinen Pass.
    4. در هتل به پاسپورت (خود) نیاز دارید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان