خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فلسفه
[اسم]
die Philosophie
/ˌfilozoˈfiː/
قابل شمارش
مونث
[جمع: philosophien]
[ملکی: philosophie]
1
فلسفه
1.An vielen Universitäten kann man Philosophie studieren.
1. در بسیاری از دانشگاهها میتوان فلسفه خواند.
2.Herr Dr. Kranz ist kein Arzt, er ist Doktor der Philosophie.
2. آقای دکتر "کرانز" پزشک نیست، او دکترای فلسفه دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
philosoph
philharmonie
phase
pharmazeutisch
pharmareferent
philosophieren
philosophisch
phosphat
phrase
physik
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان