خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برنامهریزی
[اسم]
die Planung
/ˈplaːnʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Planungen]
[ملکی: Planung]
1
برنامهریزی
1.Der Bau ist noch in der Planung.
1. ساخت هنوز در (مرحله) برنامهریزی است.
2.Unsere Planung für das Sommerfest steht schon lange.
2. برنامهریزی ما برای جشن تابستانی خیلی وقت است که وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
plantage
planschen
planschbecken
planmäßig
planke
planwirtschaft
plastik
plastikabfall
plastikbeutel
plastiktüte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان