خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آزمایش
[اسم]
die Probe
/ˈpʀoːbə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Proben]
[ملکی: Probe]
1
آزمایش
تست
1.Nach der Probezeit wurde er fest angestellt.
1. بعد از دوره آزمایشی او به صورت تمام وقت استخدام شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
proband
pro
privilegiert
privatsphäre
privatsender
proben
probetraining
probeweise
probezeit
probieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان