خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بدون مشکل
[صفت]
problemlos
/pʀoˈbleːmloːs/
غیرقابل مقایسه
1
بدون مشکل
بدون دردسر
1.Die Installation war problemlos und nicht schwierig.
1. نصب بدون دردسر بود و سخت نبود.
2.Kais bisheriges Leben verlief völlig problemlos.
2. زندگی قبلی "کای" کاملا بدون دردسر در جریان بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
problematisieren
problematisch
problem
probieren
probezeit
produkt
produktion
produktionstechnik
produktiv
produktivität
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان