خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تولید
[اسم]
die Produktion
/pʀodʊkˈʦi̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Produktionen]
[ملکی: Produktion]
1
تولید
1.Die Produktion von Käse dauert oft viele Wochen.
1. تولید پنیر معمولا چند هفته طول می کشد.
2.Wegen der vielen Aufträge musste die Produktion erhöht werden.
2. به خاطر سفارشات زیاد، تولید باید افزایش پیدا کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
produkt
problemlos
problematisieren
problematisch
problem
produktionstechnik
produktiv
produktivität
produzent
produzieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان