خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تحریک
[اسم]
die Provokation
/pʁovokaˈt͡si̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Provokationen]
[ملکی: Provokation]
1
تحریک
برانگیزش
مترادف و متضاد
Reizung
1.Das war eine gezielte Provokation.
1. این یک تحریک هدفمند بود.
2.Der Gegenspieler blieb trotz der Provokation ruhig.
2. رقیب با وجود تحریک خونسرد ماند.
تصاویر
کلمات نزدیک
provokant
provitamin
provisorisch
provision
provinziell
provozieren
prozedur
prozent
prozentual
prozentzahl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان