Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . رویه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Prozedur
/ˌpʁot͡seˈduːɐ̯/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Prozeduren]
[ملکی: Prozedur]
1
رویه
روش، فرآیند، پروسه
1.Der Abschluss des Vertrags war eine langwierige Prozedur.
1. پایان قرارداد یک فرآیند طولانی بود.
sich einer Prozedur unterziehen
پروسهای انجام دادن [متحمل شدن]
Das sind Patienten, die sich einer schmerzhaften Prozedur unterziehen.
اینها بیمارانی هستند که پروسه (درمان) دردناکی را متحمل میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
provozieren
provokation
provokant
provitamin
provisorisch
prozent
prozentual
prozentzahl
prozess
prozessieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان