Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . روند قضایی
2 . روند
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Prozess
/pʁoˈt͡sɛs/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Prozesse]
[ملکی: Prozesses]
1
روند قضایی
پرونده قضایی، طرح دعوی
1.Den Prozess haben wir leider verloren.
1. متاسفانه ما پرونده قضایی را باختیم.
2.Der Prozess wird direkt aus dem Gerichtssaal im Fernsehen übertragen.
2. پرونده قضایی به صورت مستقیم از دادگاه در تلویزیون منتشر می شود.
2
روند
فرایند
1.Dieser Prozess dauerte tausend Jahre.
1. این فرایند هزار سال به طول انجامید.
2.Ein Buch entsteht durch einen kreativen Prozess.
2. یک کتاب بر اساس روندی خلاقانه ایجاد شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
prozentzahl
prozentual
prozent
prozedur
provozieren
prozessieren
prozesskosten
prozessor
promillegrenze
prunk
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان