1 . کمر
[اسم]

der Rücken

/ˈʁʏkn̩/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Rücken] [ملکی: Rückens]

1 کمر

مترادف و متضاد Buckel Kreuz
  • 1.Ich liege auf dem Rücken und schaue den Wolken zu.
    1. من به کمر دراز کشید‌ه‌ام و ابرها را تماشا می‌کنم.
  • 2.Mir tut der Rücken weh.
    2. کمرم درد می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان