خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . محاسبه
2 . صورتحساب
[اسم]
die Rechnung
/ˈʀɛçnʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Rechnungen]
[ملکی: Rechnung]
1
محاسبه
مترادف و متضاد
Berechnung
Kalkulation
Überschlag
1.Die Rechnungen waren richtig.
1. محاسبات درست بودند.
komplizierte/schwere/... Rechnung
محاسبات پیچیده/سخت/...
Komplizierte Rechnungen mache ich mit dem Taschenrechner.
من محاسبات پیچیده را با ماشینحساب انجام میدهم.
2
صورتحساب
فاکتور
مترادف و متضاد
Forderung
Zeche
1.Die Rechnung , bitte .
1. صورتحساب، لطفاً.
Rechnung bezahlen
صورتحساب [فاکتور و ...] را پرداخت کردن
Diese Rechnung muss bis zum 3. 11. bezahlt werden.
فاکتور باید تا 3 نوامبر پرداخت شود.
eine Rechnung für etwas (Akk.) brauchen
یک صورتحساب [فاکتور و ...] برای چیزی احتیاج داشتن
Brauchen Sie für diese Reparatur eine Rechnung?
آیا برای این تعمیر به فاکتور نیاز دارید؟
تصاویر
کلمات نزدیک
rechnerisch
rechner
rechnen
recherchieren
recherche
recht
recht haben
rechtfertigen
rechtfertigung
rechtlich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان