خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رسیده (میوه)
[صفت]
reif
/ʀaɪ̯f/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: reifer]
[حالت عالی: reifsten]
1
رسیده (میوه)
پخته، کامل
1.Die Banane kannst du nicht essen. Sie ist noch nicht reif.
1. این موز را تو نباید بخوری. این هنوز نرسیدهاست.
2.Die reife Birne war sehr süß.
2. گلابی رسیده بسیار شیرین بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
reichweite
reichtum
reichtagsgebäude
reichlich
reichhaltigkeit
reife
reifen
reifeprüfung
reifglätte
reiflich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان