خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (دوباره) ملحق کردن
[فعل]
reintegrieren
/rˌaɪntɛɡrˈiːrən/
فعل گذرا
[گذشته: reintegrierte]
[گذشته: reintegrierte]
[گذشته کامل: reintegriert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
(دوباره) ملحق کردن
مجدداً برقرار کردن، تجدید کردن
مترادف و متضاد
eingliedern
1.Reintegrieren sie sie in die Gesellschaft?
1. آیا شما آنها را به جامعه دوباره ملحق میکنید؟
2.Wie haben Sie sein Bewusstsein reintegriert?
2. چگونه شما هشیاری او را تجدید کردید؟
تصاویر
کلمات نزدیک
rangniederer
ranghöherer
kollektivistisch
individualistisch
bange
reibungspunkt
modellbau
fernsteuern
anschmiegsam
trefferquote
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان