1 . (دوباره) ملحق کردن
[فعل]

reintegrieren

/rˌaɪntɛɡrˈiːrən/
فعل گذرا
[گذشته: reintegrierte] [گذشته: reintegrierte] [گذشته کامل: reintegriert] [فعل کمکی: haben ]

1 (دوباره) ملحق کردن مجدداً برقرار کردن، تجدید کردن

مترادف و متضاد eingliedern
  • 1.Reintegrieren sie sie in die Gesellschaft?
    1. آیا شما آن‌ها را به جامعه دوباره ملحق می‌کنید؟
  • 2.Wie haben Sie sein Bewusstsein reintegriert?
    2. چگونه شما هشیاری او را تجدید کردید؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان