خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تبلیغات
[اسم]
die Reklame
/ʁeˈklaːmə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Reklamen]
[ملکی: Reklame]
1
تبلیغات
1.Ich möchte keine Reklame im Briefkasten.
1. من هیچ تبلیغاتی در صندوق پستم نمی خواهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
reklamation
rekeln
reißleine
reißverschlusssystem
reißverschluss
reklamieren
rekonstruieren
rekord
rekordhalter
rekrut
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان