[اسم]

der Reißverschluss

/ˈʀaɪ̯sfɛɐ̯ˌʃlʊs/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Reißverschlüsse] [ملکی: Reißverschlusses]

1 زیپ

  • 1.Ich zog den Reißverschluss meiner Jacke hoch.
    1. من زیپ کت‌ام را بالا کشیدم.
  • 2.Irgendwas stimmt mit meinem Reißverschluss nicht.
    2. یک چیزی درباره زیپ من درست نیست. [زیپ‌ام درست کار نمی‌کند.]
  • 3.Leider ist der Reißverschluss kaputt.
    3. متاسفانه، زیپ خراب است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان