خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خوشنام
[صفت]
renommiert
/ʀenɔˈmiːɐ̯t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: renommierter]
[حالت عالی: renommiertesten]
1
خوشنام
مشهور
مترادف و متضاد
berühmt
namhaft
unbekannt
1.Er ist ein renommierter Wissenschafter auf diesem Gebiet.
1. او در این زمینه یک دانشمند خوشنام است.
2.Sie ist eine renommierte Architektin.
2. او یک معمار مشهور است.
تصاویر
کلمات نزدیک
rennschule
renner
rennen
rennbahn
rendezvous
renovieren
renovierung
rentabel
rentabilität
rente
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان