خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مقاومت
[اسم]
die Resistenz
/ʁezɪsˈtɛnt͡s/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Resistenzen]
[ملکی: Resistenz]
1
مقاومت
مترادف و متضاد
Festigkeit
stabilität
1.Einige Lösungen zur Reduzierung der Resistenz erfordern modernste Technologie.
1. برخی راهحلها برای کاهش مقاومت نیاز به مدرنترین فناوری دارد.
2.Wüstenpflanzen zeigen eine hohe Resistenz gegen das raue Klima.
2. گیاهان بیابانی مقاومتی بالا در مقابل هوای خشک نشان میدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
resigniert
resignieren
resignation
residenz
reservoir
resolut
resolution
resonanz
resozialisieren
resozialisierung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان