خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اضافی
[صفت]
restlich
/ˈʀɛstlɪç/
غیرقابل مقایسه
1
اضافی
باقیمانده
1.Das restliche Geld werde ich nach dem Urlaub für neue Möbel ausgeben.
1. پول اضافی را میخواهم بعد از سفر برای مبل جدید هزینه کنم.
2.Die restlichen Aufgaben erledige ich morgen.
2. تکلیفهای باقیمانده را فردا انجام میدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
restaurieren
restaurator
restaurantfachmann
restaurant
restalkohol
restlos
restmüll
resultat
resultieren
resümee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان