خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شهرت
[اسم]
der Ruhm
/ʁuːm/
غیرقابل شمارش
مذکر
[ملکی: Ruhm(e)s]
1
شهرت
آوازه
مترادف و متضاد
berühmtheit
Weltruf
1.Er fühlte sich unglücklich und all sein Ruhm und all seine Macht waren ihm nichts mehr wert.
1. او احساس ناراحتی میکرد و تمام شهرت و همه قدرتش دیگر برایش ارزشی نداشتند.
2.Jeder Schriftsteller strebt nach Ruhm.
2. هر نویسندهای برای شهرت تلاش میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ruhig
ruhezeit
ruhetag
ruhestand
ruhen
ruhmreich
ruhr
ruhrgebiet
ruine
ruinieren
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان