خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . سونا
[اسم]
die Sauna
/ˈzaʊ̯na/
قابل شمارش
مونث
[جمع: saunas]
[ملکی: sauna]
1
سونا
1.Das Hotel bietet ein Schwimmbad mit Sauna.
1. هتل یک استخر با سونا ارائه میدهد.
2.Ich schwitze stark, wenn ich in die Sauna gehe.
2. من وقتی به سونا میروم، شدیداً عرق میکنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
saum
saugen
saufen
sauerstoff
sauerkraut
saurier
sausen
savanne
saxophon
scanner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان