خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . درام (ساز)
[اسم]
das Schlagzeug
/ˈʃlaːkˌʦɔɪ̯k/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Schlagzeuge]
[ملکی: Schlagzeug(e)s]
1
درام (ساز)
1.Ich spiele Schlagzeug in unserer Band.
1. من در گروه موسیقیمان درام میزنم.
2.Mein Sohn will unbedingt ein Schlagzeug haben.
2. پسرم حتما میخواهد یک درام داشته باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schlagzeile
schlagwort
schlagsahne
schlagersänger
schlager
schlaksig
schlamassel
schlamm
schlammig
schlamperei
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان