خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شیلنگ
[اسم]
der Schlauch
/ʃlaʊ̯χ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Schläuche]
[ملکی: Schlauch(e)s]
1
شیلنگ
1.Der Wasserschlauch ist zu kurz.
1. شیلنگ آب بسیار کوتاه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
schlau
schlaraffenland
schlappmachen
schlappe
schlapp
schlauchboot
schlauchlos
schlaufe
schlecht
schlechte karten haben
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان