خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پروانه
[اسم]
der Schmetterling
/ˈʃmɛtɐlɪŋ/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Schmetterlinge]
[ملکی: schmetterlings]
1
پروانه
1.Erika sammelt Schmetterlinge.
1. "اریکا" پروانهها را جمع میکند.
2.Meine Katze jagt Schmetterlinge im Garten.
2. گربه من در حیاط پروانهها را شکار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schmerzmittel
schmerzlich
schmerzhaft
schmerzfrei
schmerzen
schmettern
schmidt
schmied
schmiede
schmieden
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان