خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نخ
[اسم]
die Schnur
/ʃnuːɐ̯/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schnüre]
[ملکی: Schnur]
1
نخ
بند، طناب
1.Das Teil war mit einer Schnur festgebunden.
1. آن قسمت با یک طناب سفت شدهبود.
تصاویر
کلمات نزدیک
schnuppern
schnupftabak
schnupfen
schnorrer
schnorren
schnurlos
schnurrbart
schnurren
schnurstracks
schnäppchen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان