خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وحشت
[اسم]
der Schrecken
/ˈʃʀɛkn̩/
غیرقابل شمارش
مذکر
[جمع: Schrecken]
[ملکی: Schreckens]
1
وحشت
ترس
1.Als er die Polizei sah, bekam er einen großen Schrecken.
1. وقتی ما پلیس را دیدیم، او خیلی وحشت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schreck
schrebergarten
schraubenzieher
schrauben
schraube
schreckhaft
schreckhaftigkeit
schrecklich
schredder
schreddern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان