خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خواهر
[اسم]
die Schwester
/ˈʃvɛstɐ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schwestern]
[ملکی: Schwester]
1
خواهر
1.Ich habe eine ältere Schwester und einen jüngeren Bruder.
1. من یک خواهر بزرگتر و یک برادر کوچکتر دارم.
2.Meine Schwester kommt am Dienstag.
2. خواهرم سهشنبه میآید.
3.Sie sieht ihrer Schwester sehr ähnlich.
3. او خیلی شبیه خواهرش بهنظر میرسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schwertwal
schwertun
schwert
schwerpunktmäßig
schwerpunkt
schwesterlich
schwiegereltern
schwiegermutter
schwiegersohn
schwiegertochter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان