خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شش
[عدد]
sechs
/zɛks/
1
شش
[عدد 6]
1.Ich bin sechs Wochen krankgeschrieben.
1. من شش هفته در مرخصی استعلاجی هستم.
2.Wir treffen uns um Viertel nach sechs.
2. ما همدیگر را ساعت ششوربع ملاقات میکنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
sebastian
scout
schüleraustausch
schützling
schützenfest
sechstausend
sechste
sechstel
sechzehn
sechzehnte
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان